اسلام و مسیحیت [بشارت حضرت عيسى(ع) به آمدن حضرت محمد(ص) به روايت قرآن مجيد]
"و مبشرا برسول ياتى من بعدى اسمه احمد" ـ اين قسمت از آيه به قسمت دوم از رسالت آن جناب اشاره دارد، همچنان كه جمله "مصدقا لما بين يدى من التورية" به قسمت اول از رسالتش اشاره داشت.
و اين را هم مىدانيم كه بشارت عبارت است از خبرى كه شنونده از شنيدنش خوشحال گردد، و معلوم است كه چنين خبرى چيزى جز از خيرى كه بشنونده برسد و عايد او شود، نمىتواند باشد، و خيرى كه از بعثت پيامبر و دعوت او انتظار مىرود اين است كه با بعثتش باب رحمت الهى به روى انسانها باز شود، و در نتيجه سعادت دنيا و عقبايشان به وسيله عقائد حقه، و يا اعمال صالح، و يا هر دو تامين گردد.و بشارت به آمدن پيامبرى بعد از پيامبرى ديگر ـ با در نظر گرفتن اينكه پيغمبر سابق دعوتش پذيرفته شده، و جا افتاده، و با در نظر داشتن وحدت دعوت دينى در همه انبياء ـ وقتى تصور دارد و داراى خاصيت بشارت است كه پيامبر دوم دعوتى پيشرفتهتر، و دينى كاملتر آورده باشد، دينى كه مشتمل بر عقائد حقه بيشتر، و شرايع عادلانهتر براى جامعه، و نسبت به سعادت بشر در دنيا و آخرت فراگيرتر باشد، و گرنه انسانها از آمدن پيامبر دوم چيز زائدى عايدشان نمىشود، و از بشارت آمدنش خرسند نمىگردند.
با اين بيان روشن گرديد كه جمله "و مبشرا برسول ياتى من بعدى" هر چند از اين نكته خبرى نداده، اما معنايش مىفهماند كه آنچه پيامبر احمد (ص) مىآورد پيشرفتهتر و كاملتر از دينى است كه تورات متضمن آن است، و آنچه عيسى (ع) بدان مبعوث شده در حقيقت واسطهاى است بين دو دعوت.
در نتيجه كلام عيسى بن مريم را اين طور بايد معنا كرد: "انى رسول الله اليكم مصدقا. .."، من فرستادهاى هستم از ناحيه خداى تعالى به سوى شما تا شما را به سوى شريعت تورات و منهاج آن دعوت كنم"و لاحل لكم بعض الذى حرم عليكم": و بعضى از آنچه را كه بر شما حرام شده برايتان حلال كنم، و اين همان شريعتى است كه خداى تعالى به دست من برايتان آورده، و به زودى آن را با بعثت پيامبرى به نام احمد (ص) كه بعد از من خواهد آمد تكميل مىكند .
از نظر اعتبار عقلى هم مطلب از اين قرار است، چون اگر در معارف الهى كه اسلام بدان دعوت مىكند، دقت كنيم خواهيم ديد كه از شريعتهاى آسمانى ديگر كه قبل از اسلام بوده دقيقتر و كاملتر است، مخصوصا توحيدى كه اسلام بدان مىخواند ـ و يكى از اصول عقائد اسلام است، و همه احكام اسلام بر آن اساس تشريع شده، و بازگشت همه معارف حقيقى بدانست ـ توحيدى است بسيار دقيق كه ما در مباحث سابق اين كتاب پارهاى مطالب در باره آن گذرانديم.
و همچنين شرايع و قوانين عملى اسلام كه در دقت آن همين بس كه از كوچكترين حركات و سكنات فردى و اجتماعى انسان گرفته تا بزرگترين آن را در نظر گرفته، و همه را تعديل نموده، و از افراط و تفريط در يك يك آنها جلوگيرى نموده، و براى هر يك حدى معين فرموده، و در عين حال تمامى اعمال بشر را بر اساس سعادت پايهريزى كرده و بر اساس توحيد تنظيم فرموده است.
................
منبع: ترجمه الميزان، ج 19، ص
:: موضوعات مرتبط:
اسلام شناسی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1085
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0